در این وبلاگ که مانند یک دفترچه ی خاطرات است به نوشتن خاطرات یک کارآگاه خصوصی خواهم پرداخت.

یک شنبه 22 شهريور 1394
ن : کامیاب کریمی

قسمت اول/پیرزن راهنما

سلام

من کامیاب کریمی هستم؛یک کارآگاه خصوصی که فوق لیسانس رشته ی شیمی کوانتومی از دانشگاه صنعتی شریف هستم و این که قسمتی از مغزم به ریاضی و فیزیک و بخشی دیگر از آن به شیمی و آشنایی با ماده های گوناگون تعلق دارد به من کمک مضاعفی در امر رمزگشایی هایم کرده است!دفتر کار من در تهران و در محله ی آپادانا قرار دارد.من یک همکار دارم به نام کوروش قادری و در رشته ی پزشکی ژنتیک با مدرک دکتری فارغ التحصیل دانشگاه پزشکی تهران است و در بیمارستان رویان در تایم صبح تا ظهر هر روز کار میکند.ما هر دو در یک خانه زندگی میکنیم که دو طبقه داشت و من طبقه ی همکف آن را به دفتر کارم تبدیل کرده بودم.

و اما میخواهم از همینجا شروع کنم به تعریف کردن خاطره هایم که این یعنی اولین خاطره ام مربوط می شود به زمانی در حدود دو سال پیش.

مثل همیشه در دفترم نشسته بودم و به پرونده ها و مراجعینم رسیدگی میکردم و مشکلشان را حل میکردم که پیرزنی 60-70 ساله در زد و وارد شد و روی مبل روبرویم نشست.از نوع راه رفتن و مارک لباس هایش فهمیدم که از خانواده ای متوسط است اما حسابی به خودش میرسد که خود و خانواده اش را پولدار نشان دهد...

(ادامه ی خاطره را در ادامه مطلب ببینید)



:: برچسب‌ها: قسمت اول, دفترچه خاطرات یک کارآگاه خصوصی,


صفحه قبل 1 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دفترچه خاطرات یک کارآگاه خصوصی و آدرس diary-of-a-detective.loxblog.com  لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.